به نام خدا
سلام؛
*
مصیبت که از زمین و زمان باریدن گرفت، دیگر چه برای گفتن می ماند؟
از کجا باید گفت؟
از کدام غم می توان گلایه کرد؟
چه بگویم که مصیبت مادر (س)، تنها یک مصیبت نیست؛ جامع تمام مصائب است.
از کدام غم بگویم؟
از فاطمه (س) یا علی (ع)؟
از فاطمه (س) یا حسن (ع)؟
از فاطمه (س) یا حسین (ع)؟...
*
این بار اول نبود که آتش به در این خانه می آمد؛
سال ها بود که زبانه های کوچک و بزرگ آتش حسادت، در اطراف این خاندان پرسه می زد.
اما تا پدر (ص) بود، این خانه امن و امان بود؛
حرمت داشت؛
هر سحر، طنین روح بخش صوت نبی (ص) خشت خشتش را نور باران می کرد:
السّلام علیکم یا اهل بیت المصطفى و رحمة اللَّه و برکاته[1]
*
پدر (ص) که رفت، بغض های نهفته و کینه های سرپوشیده به یک باره زبانه کشید؛
شعله ور شد؛
و خانه ای را به آتش کشید که جبرئیل امین برای ورود به آن، اذن دخول می گرفت.
از بهترین خانه های انبیاء [2]
مقر نور الهی: فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ[3]
(نور الهی ) در خانه هایی است که خداوند اذن داده تا ( نام و مقام و بناء آنها ) بالا برده شود و نام او در آنها ذکر گردد، در آن خانه ها در بامدادان و شامگاهان تسبیح او می گویند .
تا پدر (ص) بود، این خانه حرمت داشت...
پدر (ص) که رفت، فاطمه (س) حق داشت دیگر نماند...
چه بگویم؟
*
امسال با فاطمیه آغاز شد و به فاطمیه ختم می شود؛
یعنی که سال، سال مادر (س) است؛
یعنی که باید دست به دامان مادر (س) شد؛
مادر (س) را که راضی کنی، خدا هم رضایت می دهد...
*
شاید این بار که عطر حضور حضرت مادر (س) سراسر سالمان را در آغوش گرفته، به برکت عنایت فاطمی، دست های نیازمندمان خالی بر نگردد...
شاید در میان جمعه های امسال، که آغازش و پایانش و نیمه ی شعبانش همه جمعه است، شاهد آن جمعه ی موعود باشیم...
شاید دل رئوف و نگاه پرعطوفت مادر، وجود تاریک ما را در برگیرد و گرمای دست های مهربانش، گره از کار فروبسته ی ما بگشاید...
شاید این جمعه بیاید...
شاید...
.: Weblog Themes By Pichak :.